محل تبلیغات شما

پنج دی ماه امسال یه امتحان ریاضی داشتیم که توش برا اولین بار خوب آوردم:

خیلی خوب، خوب ، قابل،نیاز

خب راستش برا منی که فقط تا الان خیلی خوب آورده بودم، خوب آوردن سخت  بود،  کلا این صدا که نمی تونی تو ذهنم اکو می شد. نمی دونید چقدر  سخت  بود خوندن برا امتحانا ، امتحان هایی که پارسال یک ساعت هم وقت براشون نمیذاشتم. ترس از اینکه بد بشم بود ولی پنهانش می کردم، نه داداشم نه آجیم نه همگلاسی هام نباید می فهمیدن انقدر از درون ضعیفم. به هزار جور بدبختی شیش امتحان ترم اول رو دادم  نمره ها اینطوری بود:

هدیه ها: یک غلط

اجتماعی: بدون غلط

علوم: بدون غلط

املا :بدون غلط

فارسی بدون غلط

ریاضی :یک غلط

خب بعد از امتحان ها که نتایجشون رو معلممون می گفت خیلی تعجب کردم، راستش اولین بار بود که انقدر به نتایج امتحان ها اهمیت می دادم.

خب بعد اون اتفاقا حالا یه چیز رو فهمیدم:

شکست هست گاهی تو امتحان ها گاهی تو اتفاقاتی که کل زندگیمون هستن. ولی باختن نباید باشه، باید قوی بود و انقدر تلاش کرد تا پیروز شد .

پی نوشت: این پست رو  بیست و ششم دی ماه نوشتم

منتهی منتشرش نکردم چون برادر اون رو می خوند و 

نظراتتون رو بگید


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها