محل تبلیغات شما

خب دوباره برگشتم، قرار بود روزای پست بذارم که متاسفانه به اینترنت دسترسی نداشتم و بعدش هم دسترسی پیدا کردم پستای رمانم رو نوشتم.

راستی نظر سنجی بدک نبود ها منتظرم پونزده روز دیگه برسه زمانش تا با توجه به نتایج ببینم رمانم رو بذام یا نه. ولی داستان کوتاهم رو بدون توجه به نظر سنجی میذارم، در مورد کودکان کاره.

خب از شنبه ، یکشنبه و دوشنبه خیلی حرف ها دارم. از دویدن توی خیابون  و پارک گرفته تا سر و سامون دادن به اتاق نا مرتبم. از امتحان ریاضی ای که مثل ب خوردن بود تا امتحان علومی که از پونزده تا سوال به پنج تا سوال شک داشتم و آخر معلوم شد نحوه تولید مثل جلبک رو جای مخمر نوشتم. وای که چقدر کتاب چاپی خوندن خوب بود. خدا رو شکر بعد عید تلاشم رو کردم کمتر با تبلت باشم و خب تا حدی موفق هم بودم. البته شاید یکی از علت هاش این ک برای امتحانات تیزهوشان ثبت نام کردم و خب باید بخونم و خبر اینکه برادرم قراره بعد شیش هفت سال بیاد اینجا، توی اصفهان کنارمون زندگی کنه و به درس هاش برسه کلی بهم انگیزه داد.

نمی دونم، شاید زمانی که این تبلت رو نداشتم بیشتربازی می کردم، بیشتر کتابای چاپی می خوندم و کمتر سر درد داشتم. به هرحال.

روز سه شنبه بعد از امتحان برگشتم خونه و مشغو ل خوندن کتاب مطالعات اجتماعی‌مون شدم. وای چقدر یاد معلم کلاس پنجمم افتادم. روزی که امتحان ترم دوم رو داشتیم روز قبلش امتحان شفاهی درس های یک تا دوازده بود برای همین هم از قبل آمادگی داشتم. 

خب عزیزان زیاد حرف نمی زنم. شب میام دوباره این پستم رو کامل میکنم.

دعا کنید برادرم که ارشد داره یه دانشگاه خوب قبول شه و برادرم هم که کنکور داره باز یه جای خوب قبول شه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها